http://saman1348.blogfa.com/ جمعه 91 فروردین 11 :: 10:6 صبح :: نویسنده : soltani
مادر گرانقدر شهید ابن یامین رمضان نژاد فریدونکناری تعریف می کند: «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند.
موضوع مطلب : پنج شنبه 91 فروردین 10 :: 5:7 عصر :: نویسنده : soltani
به یاد 14 شهید گرانقدر دسته یک به روایت: محمد علی عباسی اقدم برداشت از وبلاگ: جوان آنلاین 29 نفر بودند؛ قد یک دسته. دستهشان به «کودکستانیهای گلستانی» معروف بود، بس که ریزه میزه بودند. توی گردان حمزه برای خودشان اسم و رسمی به هم زده بودند. مسئولشان هم محسن گلستانی بود. قبل از شروع عملیات والفجر 8 دعای توسل جانانهای خواندند. چهارده نفر از بچهها هر کدام یک بند از دعا را خواندند. چهارده بند، چهارده نفر! شب 24 بهمن (شب عملیات) با گردان حمزه به خط زدند. در جاده امالقصر در عمق 17 کیلومتری جبهه دشمن با دو گردان پیاده- مکانیزه عراقی سخت جنگیدند. «آن شب، آتش دشمن زیاد بود و این آتش برای چهارده تن از بچههای دسته یک گلستان شد.» 14 پرستوی عاشق پر کشیدند و آسمانی شدند. درست همانها که دعای توسل خوانده بودند! 4 نفر دیگر از افراد دسته در عملیاتهای دیگر به خیل شهدا پیوستند و 11 نفر هم ماندند تا پیامرسان غربت و مظلومیت آنها باشند. آنچه میخوانید یادمانی ناچیز برای 14 شهید بزرگ دسته یک است. موضوع مطلب : چهارشنبه 90 اسفند 24 :: 8:52 عصر :: نویسنده : soltani
هر سال میآید و می رود و مادران و پدران سال به سال پیر تر و کهنسالتر می شوند و بعضی از این پدر و مادران شهدا به ملکوت اعلی می پیوند و دریغ از ما که نخواستیم و یا از یاد میبریم که اینها یادگاران شهدا بوده و ذخیره هایی از تجربه و خاطرات هستند ولی خداییش چند نفر از ما با این عزیزان نشست و برخواست کرده و حرف دل اینها شنیده ایم
موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 203223
|