http://saman1348.blogfa.com/ دوشنبه 91 آذر 6 :: 11:33 عصر :: نویسنده : soltani
موضوع مطلب : دوشنبه 91 آذر 6 :: 11:31 عصر :: نویسنده : soltani
موضوع مطلب : دوشنبه 91 آبان 15 :: 11:17 عصر :: نویسنده : soltani
کودکی محسن/ خواست خدا بود محسن دوباره بماند در دوران بارداری محسن، بسیار از نظر ویار و بارداری اذیت شدم به طوری که حتی فکر سقط او به سرم افتاد. جوان بودم و خام..تا اینکه خدا مرا از تصمیمم منصرف کرد و او را دوباره به ما بخشید. زمان ولادتش آقای سیدی را آوردیم تا برایش اسم انتخاب کند. برای شکرانه ولادتش مجلس روضه خوانی گرفتیم. آنهایی که کوچکی شطینت بیشتر داشته باشند در بزرگسالی عاقل و سربه راه می شوند . نوجوانی محسن، نگران نباش مادر من جای بدی نیستم او می دوید و من می دویدم سال 1362 به عنوان فرمانده نیروی زرهی تیپ ذوالفقار به مریوان اعزام شد، در آن زمان جاده مریوان امنیت چندانی نداشت به صورتی که از صبح تا 4 بعدازظهر جاده دست نیروهای خودی بود و بعد از آن دموکرات ها در جاده مستقر می شدند، این نا امنی باعث کندی حرکت می شد. با پایان یافتن عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق به منطقه مهران برگشت و مدتی را آنجا بود تا این که به منطقه قلاجه منتقل شد. سه ماه در این منطقه بود که در همین زمان محسن نورانی به شهادت رسید. من هم در جبهه فعالیت می کردم خبر اشتباهی شهادت توصیه های محسن به مادر برای شهادتش ازدواج با خواهر شهید ناهیدی محسن بعد ها به اسلام اباد غرب رفت و بیشتر فعالیتش در اسلام اباد بود. به تهران که باز گشت 19 ساله بود و از ما خواست برایش زن بگیریم و آن را توصیه سپاه خواند. وقتی دوستش علیرضا ناهیدی" فرمانده تیپ ذوالفقار و یار صمیمی محسن نورانی در اسفند سال 61 عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید، خواهرش را برای محسن گرفتیم. برای مراسم ترحیم وشهادتش به خانه ناهیدی در تهرانپارس رفتیم. شب قبلش همه رزمنده ها امدند و در خانه ما عدس پلو خوردند و تا صبح بیدار بودیم و زیارت عاشورا و دعای توسل و و..می خواندیم آخر سر هم بی ریا و بدون بالش و تشک خوابیدند فردا ان روز هم به تشیع جنازه شهید ناهیدی رفتیم. وقتی به تشیع جنازه شهید ناهیدی رفتیم خواهرش را دیدیم. نظرم را جلب کرد و از او خواستگاری کردم. اتفاقا آنها هم به این وصلت بسیار راضی بودند محسن و خواهر شهید ناهیدی تنها دوماه با هم زندگی مشترک داشتند. خواهر شهید ناهیدی خیلی مومن بود با محسن که مطرح کردم گفت اینها صددرصد دخترشان را می دهند. اتفاقا همین هم شد مادر شهید ناهیدی گفت: رزمندگان جان دل منند .اینها رزمنده اند. ما نوکر اینهاایم . اینها سرورنند من حاضرم دخترم را به عقدش در اورم. او برای همسری خویش هیچ کس را بهتر از خواهر شهید بزرگوار علیرضا ناهیدی نیافت سال 62 طبق سنت حسنه نبوی با خواهر شهید علیرضا ناهیدی (فرمانده قبلی تیپ ذوالفقار ) ازدواج نمود و زندگی مشترک خویش را در کنار سفیر خمپاره ها و به دور از آرامش در اسلام آباد غرب آغاز نمود. . محسن هم گفت من به جبهه می روم و شما باید این شرایط را قبول کنی. من در راهرو نشسته بودم. خواهر شهید ناهیدی گفت: من از خدایم است که در جبهه فعالیت داشته باشم و به این موضوع افتخار می کنم و با تو می آیم. بعد از گذشت پنج ماه و نیم در مسجد نارمک مراسم عقد مختصری برگزار شد. در خانه شام خوردیم و شب عقد در خانه ما خوابیدند و پس فردا به جبهه رفتندمحسن عقد ازدواج بست تا با همسر خویش زندگی ای بر اساس تعلیمات تربیتی و اخلاقی اسلام تشکیل بدهند. پس از ازدواج، محسن همسر خود را به اسلام آباد غرب برد تا خانواده اش نیز سرما و گرمای جنگ را همراه او احساس کنند. زندگی کوتاه آن دو که یک ماه بیشتر به طول نینجامید، در خود هزاران نکته داشت. همسر شهید نورانی، پیش از آن، یک خواهرش در آبادان به اسارت دشمن بعثی در آمده بود و برادرش علیرضا نیز در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسیده بود. عروسم جهاز نیاورد گفتند وقتی به تهران برگشتیم اثاث می گیریم. من مقداری وسایل مورد نیاز برای سفر مثل روغن و برنج و چای برایشان فراهم اوردم البته انها همان قوت مختصر را هم مصرف نکرده بودند می گفتند جنگ واجب تره. روز شهادت و وضو نگرفتن عباس برقی حاج همت ، محسن را خواست و به او گفت : « محسن ، تو به شهادت می رسی. » محسن که کمی جا خورده بو د ، گفت ، « چطور مگه حاجی ؟" دشمن ابتداء به ماشین آنها تیراندازی کرد و تمام سرنشینان ماشین بر اثر تیراندازی زخمی شدند. سپس بالای سر محسن که هنوز نیمه جانی داشت ، آمده و از او خواسته بوند که اطلاعاتی را به آنها بگوید. سپس توهین کند ، امّا محسن که دیگر رمقی نداشت ، بر امام درود فرستاده بود. کومله با مشاهده این صحنه ، تیری به پیشانی محسن زده و بعد از آن بدنش را تیرباران کرده بودند. . برادربرقی گفت: بعد از آنکه ما درکمین افتادیم من ومحسن برای آنکه در تیررس نباشیم خودمان را به زیر جیپ پرتاب کردیم چند لحظه بعد دو نفر از قله به سمت پایین آمدند و 4 نارنجک به سمت ما پرتاب کردند. من خودم را به کنار جاده پرتاب کردم و به خاطر شیب جاده آن ها متوجه من نشدند بلافاصله خودمان را به محل تیراندازی رساندیم اما کمی دیر شده بود و نورانی به شهادت رسیده بود. جنازه محسن بعد از سه روز امد. مصطفی به دنبال برادر تدین؛بارزترین خصوصیت اخلاقی محسن شهید محسن نورانی در خانواده ای متدین در آذرماه سال 1342 متولد شد. او که اسلام در وجودش ریشه دوانیده بود با حضور در مساجد حلاوت دین در کامش ریخته شد و جانش با دم مسیحایی امام (ره) روحی تازه گرفت. محسن که نوجوانی آگاه بود در صف مبارزین رژیم طاغوت قرار گرفت و با انجام فعالیت های گوناگون در این جهاد عظیم شرکت نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسن چون دیگر دانش آموزان به هنرستان بازگشت و به تحصیل مشغول شد. جرقه های توطئه از گوشه و کنار ایران جنایت آفرید و نورانی هم در تابستان سال 1359 پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان امام حسین (ع) عازم کردستان شد و با حضور در تیپ 27 محمد رسول الله (ص) یگان ذوالفقار شروع به خدمت نمود و در عملیات بیت المقدس شرکت نمود. مدتی بعد محسن به همراه حاج احمد متوسلیان عازم سوریه و لبنان شد و به کمک شیعیان لبنان که به مقابله با اسرائیل می پرداختند شتافت. پس از پایان عملیات والفجر مقدماتی فرماندهی تیپ ذوالفقار را بر عهده گرفت. محسن نورانی در خرداد ماه سال 1362 طبق سنت حسنه نبوی با خواهر شهید علیرضا ناهیدی (فرمانده قبلی تیپ ذوالفقار ) ازدواج نمود و زندگی مشترک خویش را در کنار سفیر خمپاره ها و به دور از آرامش در اسلام آباد غرب آغاز نمود. مدتی بعد لذت لقاء پروردگار در کامش شیرین تر آمد و ندایی از عرش او را فرا خواند و در21 مرداد سال 62 بر اثر اصابت چندین گلوله به شهادت رسید. موضوع مطلب : جمعه 91 مهر 14 :: 11:12 عصر :: نویسنده : soltani
مرحوم آیتالله بهجت در جواب اینکه چرا به صاحب الزمان(عج) دسترسی نداریم، فرمود: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است. معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسانهاست، اعتقاد به بشارتهای پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه میتواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتیهاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان میشود، کارکرد وسیع و عمیق آموزههای مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان میدهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسشهای بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آنها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست. پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسشها و پاسخها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ میدهد: راههای تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج) *رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟ رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است: الف) در عالم خواب؛ ب) در حال مکاشفه؛ ج) در حال بیداری. که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد: 1 ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونهای که دیدارکننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی میشود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمیشناسند. 2ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهمتری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فوقالعاده اندک است؛ 3ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات میکند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی میپندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا میکند که وی امام عصر(عج) بوده است. بیشتر تشرفاتی که در کتابها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمیدهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا میکند که وی امام بوده است. اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیتهایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بیتقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم. دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت *چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمیشناسند؟ زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا میکند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقاتهایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمیخواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبتاند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود. در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیدهها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافتهاند، به محضر آن حضرت شرفیاب شوند. البته این شرفیابی میتواند متفاوت باشد، برخی حضرت را میبینند ولی نمیشناسند؛ گروهی میبینند و میشناسند و حضرت هم با آنان سخن میگوید؛ برخی او را میبینند و میشناسند و اجازه مییابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوتها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است. در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را میشناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد. چرا نباید برای دیدن بقیةالله(عج) اصرار کرد *آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی میشود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟ دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانهروز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمیشود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسانهای معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه میکردند و حتی گاهی با آنها مخالفت میکردند. دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمیشود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دستگیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند. مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را میبیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است. احمد بن حسن بن ابیصالح خجندی، مدتی در جستوجوی امام زمان(عج) شهرها را میگشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامهای از طریق حسینبن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو میکوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید». جواب آمد: «هر کس در خصوص من جستوجو و تجسس کند، مرا میطلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود». بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است. نظر آیتالله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج) *آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر میزند؟ قطعا گناه کردن، مهمترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید میفرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما میرسد و ما آن را ناخوش میداریم و از ایشان نمیپسندیم». آیتآلله بهجت نیز بیان فرمودهاند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است. بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی میرسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی میفرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر میبرند، با فضیلتترین مردم همه زمانها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است». از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) میفرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود». بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار میآید، آنگاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت. موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 202682
|